من موندم با تنهایی و گریه و بیداری
تاريخ : برچسب:, | 12:42 | نویسنده : Mohammad & Maryam

   

 

 

هنوز داغم نمیفهمم دوباره پشت پا خوردم

بهم میگفت دوسم داره، گذاشت و رفت و جا خوردم 

 

 

مثل یه آدم گیجم، به یه نقطه شدم خیره

ازم دلخور نبود اما، چرا نگفت داره میره

چقدر ساکت برید از من، ندیدم که معطل شه

معمای عجیبی بود، چقدر خوبه اگه حل شه

نه اشکش رو در آوردم، نه از عشقم فراری بود

یعنی هر چی بهم میگفت، تمومش سر کاری بود

نمیدونم با کی رفته، شاید تنها سفر کرده

هنوز هیچ چیزی معلموم نیست، شاید دوباره برگرده

حالا موندم با تنهایی، شبا گریه و بیداری

فقط یک گوشه میشینم ندارم حس هیچ کاری

 

***************

***************

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: